Describe Of Books سیمای شکسته پدر سالار

Title:سیمای شکسته پدر سالار
Author:سید مرتضی مصطفوی
Book Format:ebook
Book Edition:فارسی
Pages:Pages: 367 pages
Published:March 6th 2017 by نشر داستان (first published 2016)
Categories:Books. Download Books
Online سیمای شکسته پدر سالار  Books Free Download
سیمای شکسته پدر سالار ebook | Pages: 367 pages
Rating: 3.56 | 701 Users | 6 Reviews

Rendition During Books سیمای شکسته پدر سالار

گزیده داستان . وحید برمی گردد تا از منزل خارج شود، اما مجید و حمید مانع خروج او می شوند. وحید کمی صدایش را بالا برده و می گوید: «نمیتونم حمید... باید برم.» « یه لحظه وایستا ببین چی میگم، وحید!... وحید.» « تو که گفتی خونواده خودمونن.» مجید: «بیا بشین واست توضیح میدیم...» « نمیتونم!» عزیز در حالی که به سمت وحید می رود می گوید: «وحید تو رو خدا، تو رو جون هر کی دوستش داری.» « عزیز، قرارمون این نبود... نباید این کار رو میکردین.» حسنا نیز به جمع آنها اضافه شده و می گوید: «وحید معلومه داری چی کار میکنی؟!... خوب بیا تو دیگه...» « حسنا، انقدر گیر ندین، من اینجا نمونم بهتره...» « وحید زهرا به خاطر تو اومده» « اون زن من نیست، زنِ من خونه زندگیش رو وِل نمیکنه بره دنبال عشق و حالش.» « کدوم عشق و حال وحید؟ تو خونه و زندگیت رو وِل کردی رفتی نه اون.» « میذارید برم یا باید با جنگ و دعوا برم؟!» در این لحظه حاج احمد از جای خود بلند شده و رو به زنش و زهرا با عصبانیت می گوید: « بلند شید ... بهتره ما بریم!» حاج اکبر با دیدن این صحنه بلند شده و مانع از رفتن آنها می شود و می گوید: «بشین داداش... اونی که باید بره اون کفتاره، نه شما!... ولش کنید گُم شه بره و پای نجسش رو از این زندگی بکشه بیرون... مگه کَری پسر؟! گفتم ولِ کن قلادهش رو تا تنِ نجسش و از این خونه ببره بیرون...» وحید از عصبانیت فریاد می کشد: : « اگه... اگه زنِ دوم گرفتن اونقدر بد بود، شما چرا گرفتید؟!... اگه قرار بود، من هم مثل شما برخورد کنم که باید از ده سال پیش به اینور، دیگه پدری مثل تو نداشتم.» .

Be Specific About Books Conducive To سیمای شکسته پدر سالار

Original Title: سیمای شکسته پدر سالار ISBN13 9786008382331
Edition Language: Persian

Rating Of Books سیمای شکسته پدر سالار
Ratings: 3.56 From 701 Users | 6 Reviews

Weigh Up Of Books سیمای شکسته پدر سالار
I have been studying philosophy and mysticism for years and wrote several stories and scenarios in this fieldMy stories are the borderline between metaphysics and realism'سید مرتضی مصطفوی { متولد دی ماه ۱۳۵۱ تهران } داستان نویس و فیلم نامه نویس ایرانی است. وی در آثار سینمایی به نامهای ( خاکستر و برف) ( محدوده ابری ) و (سریال آرام می گیرم ) بعنوان نویسنده فیلم نامه فعالیت داشته است. و همچنین درگزیده داستان.وحید برمی گردد تا از منزل خارج شود اما مجید و حمید مانع خروج او می شوند. وحید کمی صدایش را بالا برده و می گوید: نمیتونم حمید... باید برم. یه لحظه وایستا ببین چی میگم وحید!... وحید. تو که گفتی خونواده خودمونن. مجید: بیا بشین واست توضیح میدیم... نمیتونم! عزیز در حالی که به سمت وحید می رود می گوید: وحید تو رو خدا تو رو جون هر کی دوستش داری. عزیز قرارمون این نبود... نباید این کار رو میکردین. حسنا نیز به جمع آنها اضافه شده و می گوید: وحید معلومه داری چی کار میکنی!... خوب بیا تو

گزیده داستان.وحید برمی گردد تا از منزل خارج شود اما مجید و حمید مانع خروج او می شوند. وحید کمی صدایش را بالا برده و می گوید: نمیتونم حمید... باید برم. یه لحظه وایستا ببین چی میگم وحید!... وحید. تو که گفتی خونواده خودمونن. مجید: بیا بشین واست توضیح میدیم... نمیتونم! عزیز در حالی که به سمت وحید می رود می گوید: وحید تو رو خدا تو رو جون هر کی دوستش داری. عزیز قرارمون این نبود... نباید این کار رو میکردین. حسنا نیز به جمع آنها اضافه شده و می گوید: وحید معلومه داری چی کار میکنی!... خوب بیا تو

جذاب بود



رمان بلندی که به خانواده ها می پردازد

داستان خوبی داره

داستان اجتماعی و جذابی بود